مرحله اخر

از سیزده به در پارسال که پست گذاشتم تا امسال، فرق زیادی توی زندگیمون نبودیکسال دیگه هم گذشتیکسال دیگه هم حروم شدهنوز همون احساسات پارسالم سرجاشهاگه برگردم عقب، هیچوقت انتخابش نمیکنمکاش میمیرداونوقت راحت میشدمدیگه خانودم حرص نمیخوردند... یا نارحت بشند.... یا تاثیر بدی روی بقیه بگذارماگه میمیرد منم باروبندیلمو جمع میکردم میرفتم از این شهر از این استان یا حتی از این کشوراز همه ی چیز این کشور منحوس بدم میادکشوری که با ریختم یه عالمه خون بناگرفته، باید هم نحس باشهکشوری که با ریخت خون، پابرجاس باید هم نحس بمونهیعنی آینده چی میشه؟؟یعنی سیزده به در سال دیگه چی مینویسم؟؟یعنی سال دیگه زندم!!!یعنی هنوز توی همین منجلابم!!!!خداروشکر هنوز بچه نداریمما لیاقت پر و مادر شدن را نداریم و این خیلی خوبه که بچه نداریمبچه ها گناه دارندبچه ها پاکندحیف..... مرحله اخر...ادامه مطلب

امشب آغاز مرحله ددم زندگی زناشوییمونهشیطانی میگفت: عشق و نفرت دو روی یک سکه اند...شاید الان واقعا نفرت توی دلهامون نباشه ولی تخمش کاشته شده، معلوم نیست کی و چه وقت میده بدهمن خیلی وقته دچار طلاق عاطفی شدم...خیلی وقته از انتخابم پشیمون شدم...خیلی وقته دیگه امیدی بهش ندارم...خیلی وقته دیگه دلم باهاش خوش نیست...خیلی وقته ارضا نمیشم...خیلی وقته ازش سرد شدم...خیلی وقته ....ولی امشب هر دو وارد توی مرحله دوم قرار گرفتیمتازه شب اوله که میتونم 1 درصد از حس های من را تجربه کنمیه حس خشم و بغض و در عین حال شادی دارمفقط خداروشکر میکنم بچه نداریم... امیدوارم هیچوقت باهم بچه دار نشیم هیچوقته هیچوقت...شاید این اولین و آخرین پست باشه که مینویسم و اینجا به یادگار میگذارمددست ندارم سختی هامو بنویسمفردا یه روز جدیدهگور بابا همشونبه خودت فکر کنبه فردای شاد فکرکنبه چیزهایی که هنوز داری فکرکنخدا جای حق نشسته و هرکی هرچه کنه به سرش میادشاید منم دارم تاوان اشتباهی را میدم پس باید صبور باشمامیدت را به خدا و خودت از دست ندهدلخوشی های جدیدی پیدا کن مرحله اخر...ادامه مطلب

دیگه قهر و آشتی هامون معنی ندارهدیگه آشتی هامون لذت بخش نیستدنبال بهانه ایم که با هم قهر کنیمانگار بدون هم بهتر میتونیم زندگی کنیمدیگه حتی اگه بدون اطلاعش برم بیرون براش مهم نیستدیگه مریض شدن و درد کشیدنش واسم مهم نیستدیگه هیچیش واسم مهم نیستحرف زدن پشت سر خانواده ام مارو به اینجا رسوندمن مرشور بودم و عاشق ولی اون عشق سرش نمیشد و نمیفهمیدکم کم عاشق شد و معنی عشق را فهمیدبرای هم مهم بودیم و من یه نقطه ضعف داشتم اونم خانوادم بودمن هر کسی را دوست داشته باشم حتی بی دلیل و حتی به غلط ازش دفاع میکنمهر وقت ازدواج کردید فکر نکنید میتونید با دو روز خوب بودن بشید همه چیز طرف و اینقدر خودتون را بالا تصور نکنید که فکرکنید با 2 روز با هم بودن طرف شما را از خانواده و دوستان چند سالش بیشتر دوست داره.... نه اینطور نیستاگه اینطور بود باید از رابطتون بترسید چون اون آدم حتی بعد از چندسال زندگی میتونه به راحتی با فرد دیگه ای که 2 روز دیده جایگزینتون کنهبترسید که میتونه به راحتی پشتتون را خالی کنهاون در مورد خانودم بد حرف زد و من دفاع کردم و از اینجا حساسیت اون بیشتر شد و بیشتر حرف زد تا خودشو ثابت کنه و به این نتیجه برسه که اون برای من نسبت به خانوادم ارجحیت داره ولی به اینجا رسید که قیدشو زدمخودشیفته ی مغروراینجور آدما عشقشون و رابطه باهاشون فقط به نفع خودشونههیچوقت نخوایید خودتون را برای کسی ثابت کنید یا نشون بدید مهمید و باید اولویت اولش باشیداینکاد فقط شما را خورد میکنهمن چندین بار به زبان اوردم که اگر این کارو ادامه بده ازش سرد میشم علاقه ام را نسبت بهش از دست میدماونم دفعه ی قبلی که پست گذاشتم به زبان آورد که اگه اینطوره اونم بهم علاقه ای ندارهزندگیمون مثل یه زندگی نباتیهخانواده بی روح این مرحله اخر...ادامه مطلب

NILOBLOG.COM لطفاً کلمه عبور اختصاصی برای دسترسی به این مطلب را وارد کنید » نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مرحله اخر...ادامه مطلب

---

مرحله اخر...